دنیای اشتباه

ساخت وبلاگ

رقص هایم را می دزدد.

شعله هایش را قیچی می کند.

مرا واخورده جا می گذارد.

می گویم من خودِ تو ام. چرا مرا له می کنی؟

چرا پرهایم را می چینی؟

چرا بال هایم را می شکنی؟

منطقش پر از زخم است:« من تو را دوست دارم تو ظالمی نمی گذاری من خودم باشم.»

قلبم درد دارد. اگر از مرگ وحشت دارم اما این قفس هم پر از مرگ است. محرومیت، حرف اول را می زند. رقص را دوست دارم. چرا باید تنها راه سازگاری ما دوری باشد؟ چرا می خواهم از تو بگریزم؟ چرا در تمام من جریان داری حتی اگر آن سر دنیا باشم. رقصم را از من مگیر! 

انسان برای رقصیدن خلق شده. شعله های وجودش آسمان خواه است. بگذار باشم. با تو و امپراتوری ات کاری ندارم. حالا که زنده ام اجازه بده آسمان را نفس بکشم. 

....

 

در پی پنجره ام. پنجره ای برای فریادهای خفقان گرفته ام.

پیرزن تلخ میشود، اشک می ریزد و باج می خواهد.

آیا باید یا...
ما را در سایت آیا باید یا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kokabhemat بازدید : 70 تاريخ : پنجشنبه 28 فروردين 1399 ساعت: 1:04