تمام نا تمام من

ساخت وبلاگ

سال ها میگذشت و من تمام کردن آدمها را بلد نبودم.

مثل کتابها. 

هر کتابی را که به دست می گرفتم به نیت خواندن، دقیق می خواندم. نکات درخشانش را یادداشت میکردم.

با هر آدمی هم که دوست می شدم، برایم مهم میشد. تا جایی که می توانستم به او و رفتارش و تمامش، توجه می کردم و اهمیت میدادم. اشتباهاتش را می بخشیدم و باورم این بود، هنر در این است بتوانم دوستانم را حفظ کنم.

 

تا اینکه زندگی درسهای تازه ای به من داد. متوجه شدم بخاطر حفظ دوستانم، کرامت خودم را زیر پا گذاشته ام. اولویت ها و ارزش های خودم را ندیده گرفته ام. 

دوستی پندم میداد که برای خدا محبت کن تا متوقع نباشی و از دوست داشتن هایت لذت ببری. 

حرفش درست بود. اما در توان من نبود. من ده بار محبت میکردم که یک بار جواب بگیرم. اما آدمیزاد اغلب قدرناشناس است. آنقدر می بخشیدم که طرف مقابل مطمئن میشد فردی گول و پخمه هستم. حرمتی برایم قائل نبودند و به حساب صمیمیت هر رفتاری اتفاق می افتاد. 

و من یقین داشتم کار م درست است و هنرمندانه بلدم دوستی خوب و واقعی باشم.

زندگی به من آموخت اولین و مهمترین دوست هر کس، خودش است. بهتر است اول در حفظ کرامت خودم بکوشم.

پس یاد گرفتم بعضی از خطاها را هرگز نبخشم. اگر می بخشمت اما فرصت دوباره به طرف مقابل ندهم.

و به این ترتیب آموختم آدمها را تمام کنم. هر دوستی که حرمتم را شکست و باعث دل آزاری ام شد حذف کردم. 

حالا فردی هستم که اگر کسی از روی عمد به من بدی کند، پرونده ی صمیمیت با او را می بندم. و هرگز به حریم خودم راهش نمی دهم. 

شاید برای خیلی ها سخت باشد دوست صمیمی نداشته باشند. اما می بینم که تنهایی محترمانه بهتر از رفاقت های غیر ایمن هست.

البته با تمام این حرفها خوشبختانه با هر کس که بشود، دوست هستم. با هیچکس جز قلم، صمیمی نیستم. 

...

در کنار همه حرفهایی که نوشتم با جملاتی که ساختم، برایم سخت و دردناک است تمام شدن آدمهای زندگی ام. زمانی که پرونده کسی را می بندم گویی پنجره ای از پنجره های قلبم را به سختی و رنج می بندم. 

...

فرصتی برای مرور تمام آدم ها نداریم، بهتر است غلطها را کنار بگذاریم.

......

 

 

 

 

آیا باید یا...
ما را در سایت آیا باید یا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kokabhemat بازدید : 56 تاريخ : پنجشنبه 28 فروردين 1399 ساعت: 1:04