دایره بر دایره
من تکرار پر جوش و خروش در خویش
چشمه وار
تکراریِ زنده
مرده ای پر شور و پر غوغا
سالهای سال تکرار های بی تکرار
........
در رنج است مادر
هر روز و هر شب
درد ی تازه از پس دردی دیرین
و زندگی دستهایم را بسته
رنج می کشم از ناتوانی ام
از جغرافیای محدودم که وسعت مادر را ندارد
و وسعت زندگی.
.
پسرکی شاید اطراف بیست ساله، کلماتم را شخم می زند. کنار چشمه نشسته است، سنگهای بستر چشمه را تماشا می کند، و گاه سنگی جذبش می کند. قل قل می کنم. پسرک نفس می کشد عمیق.
.........
آیا باید یا...
برچسب : نویسنده : kokabhemat بازدید : 83