اوج تندرانه هایم

ساخت وبلاگ

اگر فقط اگر بگم بیمارم شاید بتوانم این تندرانه هایم را ببخشم. طفلک مادرجان، 

کم آورده ام. از در و دیوار می بارد. گویی هیچ چیز بر منوال خود نمی چرخد.

دلم خدا را میخواهد خیلی پر رنگ تر از همیشه. 

کاش اضطرار بلد بودم.

زن را دیدم کنج حمام نشسته بود و اشک می ریخت، سرش را به دیوار حمام می کوبید و خدا را التماس می کرد. 

ترسیدم. از در حمام فاصله گرفتم. صدایش را می شنیدم و ضجه هایش را. 

مهرداد بازویم را گرفت، مرا کنار کشید و آهسته گفت کاری از دست تو بر نمیاد، سیمین روانیه.

گفتم لابد یه زخمی به روانش خورده که روانی شده، 

گفت تو دخالت نکن

فقط وقتی از حموم اومد بهش محبت کن همین کافیشه

مهرداد این را که گفت به سرعت از خانه خارج شد. 

من همچنان ترسیده بودم. 

شوهر سیمین در طبقه پایین مشغول تماشای تلویزیون بود. 

 

آیا باید یا...
ما را در سایت آیا باید یا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kokabhemat بازدید : 68 تاريخ : پنجشنبه 15 اسفند 1398 ساعت: 16:22