ماجراهای خواب مصنوعی

ساخت وبلاگ
اولیش چند شب قبل اتفاق افتاد، یه کلمه سیاسی بلد نبودم، خواستم برم ازش بپرسم. سر کوچه الهی تو آپارتمان دو طبقه زندگی می کرد. رفتم خونه ش نبود، مامان هم همراهم اومد فهمید که خونه کیه اونجا، با اینکه من به اشتباه رضا صداش کرده بودم، مامان گفت اینهمه کتاب جامعه شناسی و روانشناسی معلومه برای کیه. از خونه ش اومذیم بیرون، چند دقیقه بعد خودش اومد، داشتم دنبالش از پله ها می رفتم بالا که سر و صدای زنی از بیرون شنیده شد. اون رفت بالا توی اپارتمانش من رفتم توی کوچه، زنه بنزین بود یا یه چی دیگه داشت می ریخت رو سر خودش، و داد میزد تو رو هم می کشم، میدونستم منو میگه، پشت جمعیت ایستادم حمله نکنه بهم. زنه داد میزد و می گفت سه ساله داره ازم سوءاستفاده می کنه، مردم می خواستن نذارن خودشو آتیش بزنه،  من ازشون فاصله گرفتم. 

برگشتم اینجا، و به خیانتهای طولانی اون فکر کردم. 

.

 

آیا باید یا...
ما را در سایت آیا باید یا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kokabhemat بازدید : 80 تاريخ : شنبه 17 شهريور 1397 ساعت: 21:16